فهرست مطالب

تحقیقات مهندسی کشاورزی - سال چهاردهم شماره 2 (تابستان 1392)

فصلنامه تحقیقات مهندسی کشاورزی
سال چهاردهم شماره 2 (تابستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/07/10
  • تعداد عناوین: 8
|
  • علیرضا توکلی صفحه 1
    به منظور افزایش بهره وری بارش، کاهش سهم مصارف غیرمفید بارش و ایجاد باغ بادام از طریق سامانه های مختلف استحصال و جمع آوری آب باران در حوضه های کوچک (MCWH)، این پژوهش از سال 1379 به مدت 6 سال در استان آذربایجان شرقی، شهرستان اسکو – منطقه یال ایلخچی و در دیمزارهای کشاورزان به اجرا درآمد. تیمارهای مورد مطالعه شامل آرایش سامانه های مختلف استحصال و جمع آوری آب باران (شکل و مساحت)، مدیریت سطوح رواناب و بهبود ذخیره آب خاک در بستر ریشه، برای دو رقم بادام دیر گل پیوندی بوده است. برخی از مشخصه های زراعی و رشدی محصول و آستانه رواناب و برآورد عملکرد محصول مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج تحقیق و با تکیه بر مدیریت کنترل تبخیر در پای درختان، تیمار برتر و قابل توصیه شامل اندازه سطح رواناب 7×7 متر + سطوح رواناب تمیز و غلتک زده شده و بدون نیاز به استفاده از پلیمر است و تفاوتی بین شکل حوضه های جمع آوری رواناب وجود ندارد، اگرچه آرایش مربعی اندکی بر آرایش نیم دایره ای برتری دارد. در آزمایش های متعدد تعیین آستانه رواناب برای حوضه های جمع آوری رواناب در تیمار غلتک زده، 5/2 تا 5/3 میلی متر، در تیمار تمیز و صاف شده، 5/3 تا 5/4 میلی متر و در تیمار طبیعی، 5/4 تا 5/5 میلی متر اندازه گیری و برآورد شد. در سال 1385 میزان عملکرد تک درخت حدود 3 کیلوگرم برآورد شد که با 204 نهال در هکتار در تیمار برتر، عملکرد 612 کیلوگرم در هکتار خواهد شد. پژوهش های تکمیلی برای بررسی جنبه های زراعی و حرکت سطحی و زیرسطحی آب در سطوح رواناب در خاک ها و شیب های مختلف پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: آب باران، آستانه رواناب، استحصال و جمع آوری، بادام، باران، تبخیر، دیم
  • مجید رضایی مایانی، ابراهیم امیری تکلدانی، محمدهادی داوودی صفحه 17
    گسیختگی تودهای از نوع صفحه ای از محتمل ترین انواع گسیختگی سواحل رودخانه در سطح جهان است و هر سال حجم قابل توجهی از خاک های حاصلخیز و تاسیسات مجاور سواحل رودخانه را تخریب میکند. از عوامل مهم در تحلیل پایداری این نوع گسیختگی، زاویه ساحل پس از وقوع گسیختگی است که در تعریف شکل هندسی بلوک تخریب شده نیز نقش دارد. برای برآورد مقدار زاویه ساحل پس از خرابی توده ای در سواحل دارای مصالح همگن روابط متعددی ارائه شده اما تا کنون رابطه ای برای تعیین این زاویه در رودخانه های دارای سواحل لایهلایه معرفی نشده است. در این تحقیق با احداث یک مدل فیزیکی از یک ساحل رودخانه متشکل از دو لایه خاک مختلف و ایجاد شرایط مناسب برای گسیختگی توده ای، زاویه لایه های بالایی و پایینی ساحل پس از گسیختگی اندازهگیری شد. با استفاده از دو سوم مقادیر اندازه گیری شده برای هر لایه، دو رابطه برای تخمین زاویه گسیختگی لایه های بالا و پایین ساحل معرفی شد. برای ارزیابی و صحتسنجی روابط به دست آمده، از یک سوم مقادیر اندازهگیری شده استفاده و مشخص شد که این دو رابطه دارای میانگین خطای نسبی 14/0 و 015/0 به ترتیب برای لایه بالا و لایه پایین است که دقت مناسب روابط ارائه شده را نشان می دهد. با میانگینگیری از مشخصات فیزیکی و مکانیکی ساحل و با فرض یکنواختی آن، رابطهای دیگر ارائه و نتایج آن با نتایج حاصل از برخی روابط ارائه شده توسط محققان قبلی مقایسه شد. نتایج نشان میدهد که رابطه ارائه شده دقت بهتری نسبت به روابط موجود دارد و در نتیجه میتوان از این رابطه برای تخمین زاویه گسیختگی تودهای ساحل از نوع صفحهای برای سواحل لایهلایه و یا همگن استفاده کرد.
    کلیدواژگان: زاویه ساحل پس از گسیختگی، سواحل رودخانه، گسیختگی توده ای، گسیختگی صفحه ای توده ای، لایه های مرکب
  • امیرحسین انصاری پور، کیومرث ابراهیمی *، محمدحسین امید صفحه 31

    ظرفیت خودپالایی رودخانه ها تابع عوامل زمانی و مکانی، نوع و شدت بار آلاینده-های ورودی و نیز شرایط محیطی بستر رودخانه است. در حقیقت، ارزیابی خودپالایی رودخانه تعیین مقدار اکسیژن محلول در طول آن است که بر اساس این ظرفیت می توان دریافت رودخانه از لحاظ آلودگی در چه وضعیتی است و در چه نقاطی وضعیت بحرانی کمبود اکسیژن محلول وجود دارد. از طرف دیگر، برای تعیین عکس العمل قابل انتظار رودخانه به ورود آلاینده ها و شبیه سازی پارامترهای کیفی، استفاده از مدل های ریاضی ضروری است. در این مورد تئوری استریتر- فلپس از مبانی شناخته شده و معروف در محاسبات خودپالایی است. محدودیت روش پیشنهادی استریتر- فلپس صرف نظر کردن از ترم های انتقال و پخش است. در تحقیق حاضر در مرحله اول رابطه کلاسیک استریتر- فلپس به روش تحلیلی مدل شد. پس از آن با افزودن ترم های انتقال و پخش به رابطه مذکور، رابطه حاصل با استفاده از روش های عددی FTCS، Upstream، Lax & Wendroff و QUICKEST توسعه داده و مدل شد. برای تامین داده های میدانی نیز در مهر و آبان 1389، در بازه ای به طول 2 کیلومتر از رودخانه پسیخان نمونه برداری و پارامترهای DO، BOD، NO3- و PO4- در آزمایشگاه اندازه گیری شد. با مقایسه مقادیر پیش بینی شده غلظت اکسیژن محلول توسط مدل های عددی دارای ترم های انتقال و پخش با مقادیر حل تحلیلی رابطه کلاسیک استریتر- فلپس در مقابل داده های میدانی، مشخص شد که افزودن ترم های انتقال و پخش سبب افزایش قابل توجه دقت پیش بینی ها می شود. نتایج همچنین نشان می دهد که همه روش های عددی مورد استفاده دقت خوبی دارند و اختلاف بین آن ها اندک است. هرچند از میان روش های عددی مورد استفاده، روش Upstream بیشترین دقت را از خود نشان داده است. علاوه بر آن، با توجه به روند تغییرات غلظت اکسیژن محلول مشخص شد که رودخانه پسیخان در بازه مورد نظر ظرفیت خودپالایی نسبتا خوبی دارد.

    کلیدواژگان: اکسیژن محلول، خودپالایی، رودخانه پسیخان، روش استریتر، فلپس، روش های عددی، مدل ریاضی
  • عاصفه لطیفی صفحه 43
    خصوصیات فیزیکوشیمیایی سه رقم برنج به نام های طارم محلی، فجر و خزر طی 18 ماه انبارمانی مورد بررسی قرار گرفت. این خصوصیات شامل کیفیت پخت، خواص بافتی و خواص خمیری است که طی چند ماه اول تغییر می یابند و سبب مطلوب شدن کیفیت خوراکی برنج می شوند. شلتوک ها از مزرعه ای که بر اساس توصیه فنی موسسه تحقیقات برنج کشور کشت شده بود، برداشت و در همان شرایط مرسوم در منطقه نگهداری و انبار شدند. آزمایش ها در لحظه صفر و به منظور بررسی اثر کهنگی (انبارمانی) در زمان های 3، 6، 9، 12 و 18 ماه بعد انبارداری در سه تکرار و همگی در رطوبت یکسان 12 درصد به شرح زیر اجرا شد: تعیین آمیلوز (فقط در لحظه صفر)، حداقل زمان پخت، افزایش طول دانه بعد از پخت و میزان مواد جامد از دست رفته. خصوصیات بافتی شامل سختی برنج پخته با دستگاه بافت سنج و خصوصیات خمیری شامل ویسکوزیته ماکزیمم، ویسکوزیته مینیمم، ویسکوزیته نهایی، شکست و برگشت خمیر با دستگاه رپیدویسکوآنالایزر اندازه گیری شد. از میان خصوصیات پخت در این سه رقم طی انبارمانی، فقط میزان مواد جامد از دست رفته به خصوص در ماه هیجدهم، کاهش معنی داری نشان داد. سختی بافت برنج پخته در هر سه رقم طی انبارمانی افزایش نشان داد اما فقط در رقم خزر افزایش معنی دار بود. از خصوصیات خمیری نیز ویسکوزیته حداکثر در ابتدا افزایش و سپس کاهش یافت. شکست ابتدا افزایش و بعد کاهش یافت و صفت برگشت در ارقام طارم و خزر ابتدا کاهش و بعد افزایش و در رقم فجر ابتدا روندی ثابت و سپس کاهش داشت. طرح به صورت تصادفی و مقایسه میانگین ها با آزمون دانکن و بهره گیری از نرم افزار SPSS اجرا شد.
    کلیدواژگان: انبارمانی برنج، خصوصیات فیزیکوشیمیایی، خواص بافتی، خواص پخت، خواص خمیری
  • منصوره سلیمانی فرد، مهران اعلمی، فرامرز خداییان چگنی، گودرز نجفیان صفحه 57
    هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر ژل کربوکسی متیل سلولز بر ویژگی های رئولوژیکی خمیر و پارامترهای کیفی (حجم، حجم ویژه، سفتی و نرمی بافت، افت پخت و فعالیت آبی) و ویژگی های حسی نان بربری است که در قالب بلوک کاملا تصادفی به اجرا درآمد. هیدروکلوئید کربوکسی متیل سلولز در سطوح مختلف 5/0، 1 و 5/1 درصد (وزنی/وزنی) به آرد گندم اضافه و ویژگی های رئولوژیکی خمیر با دستگاه فارینوگراف اندازه گیری شد. نتایج حاصل از رئولوژیکی خمیر نشان داد که با افزودن ژل، ظرفیت جذب آب، زمان ورود به خط 500 برابندر، زمان گسترش، زمان پایداری خمیر، زمان ترک خط 500 برابندر و زمان شکست افزایش، اما سست شدن بعد از 10 و 20 دقیقه و همچنین شاخص تحمل به اختلاط، در مقایسه با نان شاهد کاهش می یابد. نتایج حاصل از ارزیابی فعالیت آبی نشان داد که افزودن هیدروکلوئید، فعالیت آبی را کاهش می دهد. در نتایج حاصل از ارزیابی ویژگی-های تکنولوژیکی، مشاهده شد که افزودن ژل در سطح 5/1 درصد حجم و حجم ویژه نان را افزایش می دهد. با این که سطح 5/1 درصد بهبود رئولوژیکی را موجب شد، اما سطح مطلوب از نظر کیفی، 5/0 درصد است.
    کلیدواژگان: ارزیابی حسی، بیاتی، رئولوژی خمیر، ژل کربوکسی متیل سلولز، کیفیت نان بربری
  • محمد چناری، مرتضی شهیدزاده، ارژنگ جوادی صفحه 69
    پس از برداشت گندم، بوجاری این محصول از ناخالصی ها برای تهیه بذر، انبارکردن محصول، فرآوری و مصرف آن از ضروریات است. برای انتخاب نوع ماشین بوجاری که بیشترین ناخالصی ها را از نمونه های ارقام گندم پاک کند و دارای بازدهی بیشتر باشد، سه نوع ماشین بوجاری مختلف مورد آزمایش قرار گرفت تا عملکرد آن ها روی ارقام گندم شمال خوزستان بررسی شود. این سه ماشین عبارت اند از: 1- ماشین بوجاری آرماشین (AR machine) مدل5000 A.R.S، ساخت ایران؛ 2- ماشین بوجاری کیمبریا (Cimbria)، ساخت دانمارک؛ و 3- ماشین بوجاری گلدسات (Goldsaat)، مدل100 G.Sساخت آلمان. فرآیند بوجاری کردن در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملا تصادفی با چهار فاکتور: نوع ماشین (سه نوع)، میزان تغذیه (در دو سطح 70 و 95 درصد ظرفیت اسمی ماشین)، میزان باد (در سه سطح شرایط کاری تنظیم شده، کمتر و بیشتر از آن) و سه رقم بذر گندم (چمران، ویریناک و بهرنگ) با سه تکرار اجرا و پس از تجزیه و تحلیل داده ها، میانگین ها با استفاده از آزمون چند دامنه ای دانکن مقایسه شدند. اثر این عوامل بر بازده کل بوجاری بررسی شد. برای انتخاب الک مناسب، الک مبنا تعریف و بر همین اساس اندازه مناسب برای الک بالایی و پایینی با توجه به رقم گندم انتخاب و روی هر ماشین نصب شد. تحلیل نتایج آماری داده ها نشان داد هر چهار فاکتور اثر معنی داری بر بازده کل بوجاری دارند و مشخص شد که ماشین کیمبریا با بازده کل بوجاری 72/86 درصد دارای بیشترین بازده و ماشین های بوجاری گلدسات و آرماشین به ترتیب با 59/81 و 64/80 درصد بعد از آن قرار دارند. همچنین، جدا کردن ناخالصی ها از رقم بهرنگ با بازده بوجاری 31/84 درصد بهتر از ارقام چمران و ویریناک انجام گرفت. ضمنا مشخص شد که کاهش میزان تغذیه و همچنین افزایش میزان باد، باعث افزایش بازده کل بوجاری می شود.
    کلیدواژگان: آرماشین، الک، بازده کل، بذر گندم، بوجاری، کیمبریا، گلدسات
  • سید حسن پیشگرکومله، علیرضا کیهانی، محمدرضا مستوفی سرکاری، علی جعفری صفحه 81
    با افزایش فعالیت های مکانیزه کشاورزی و وجود ماشین های متنوع در برداشت محصولات کشاورزی، استفاده از روش های علمی برای انتخاب بهینه روش برداشت ضروری است. ذرت بذری به دلیل حساسیت بسیار در زمان برداشت و ارزش ریالی زیاد آن اهمیت بسیاری بالایی در کشاورزی ایران دارد. وجود تنوع سامانه و ماشین های برداشت این محصول ایجاب می کند تا گزینه های مختلف، از جنبه های گوناگون، ارزیابی شوند. بر این اساس، در پژوهش حاضر سه سامانه برداشت: دو مرحله ای (با استفاده از ذرت چین- پوست کن)، کمباین غلات و وینتراشتایگر با توجه به هفت معیار: مقدار تلفات برداشت، انرژی مصرفی عملیات برداشت، ارزش ریالی سامانه، راحتی و ایمنی از دید کاربر، میزان آموزش مورد نیاز به کاربر، هزینه های تعمیر و نگهداری و ظرفیت مزرعه ای ماشین ارزیابی و با استفاده از روش های تصمیم گیری چندمعیاری TOPSIS و SAW مناسب ترین گزینه انتخاب شد. مقادیر CL* در روش TOPSIS (نزدیکی نسبی گزینه به راه حل ایده آل) برای سه سامانه گفته شده به ترتیب 60/0، 57/0 و 42/0 به دست آمد. در روش SAW، مقادیر A* (مقادیر کمی اولویت هر یک از گزینه ها) 78/0، 55/0 و 49/0 به ترتیب برای سامانه های برداشت دو مرحله ای (ذرت چین- پوست کن)، کمباین غلات و کمباین وینتراشتایگر بود. بر این اساس مشخص شد که در هر دو روش تصمیم گیری، سامانه ذرت چین- پوست کن مناسب ترین گزینه است و ماشین های کمباین غلات و وینتراشتایگر گزینه های بعدی هستند.
    کلیدواژگان: استان البرز، ذرت بذری، ذرت چین، پوست کن، کمباین غلات، کمباین وینتراشتایگر، SAW، TOPSIS
  • اورنگ تاکی، اردشیر اسدی صفحه 93
    الگوی کشت پیاز در مناطق عمده پیازکاری ایران به صورت پخشی (درهم) است و تمامی عملیات زراعی شامل وجین و برداشت با نیروی انسانی انجام می گیرد به طوری که تنها برای کندن پیاز، چهل کارگر روز در هکتار مورد نیاز خواهد بود. استفاده از ماشین های عقب سوار تنها در صورتی امکان پذیر است که محل تردد چرخ های تراکتور به اندازه حداقل چهل سانتی متر خالی از محصول باشد. این امر به رها شدن 20 درصد مساحت زمین منجر شده و کاهش عملکرد محصول را به دنبال دارد. در تحقیق حاضر، امکان استفاده از ادوات جلوسوار برای کندن و ردیف کردن کل سوخ های نواری معادل عرض اتکای تراکتور یا برای کندن و ردیف کردن سوخ هایی که فقط در جلوی چرخ ها قرار می گیرند، بررسی گردید. تیمار های مورد ارزیابی شامل نصب یک پیازکن میله ای در جلوی تراکتور و اضافه کردن ضمایمی برای کنار زدن سوخ های قرار گرفته در جلوی چرخ های تراکتورو نصب پیازکن میله ای در عقب تراکتور به همراه استفاده از ادوات جویچه کن (برگردان دار یا بشقابی) در جلوی تراکتور برای برداشت و کنارریزی محصول از محل عبور چرخ های تراکتور بود. اثر تیمار ها بر افت کمی و کیفی محصول در مزرعه کاشته شده با الگوی پخشی در دو حالت سرزنی شده و سرزنی نشده مقایسه شد. بررسی های اولیه روی کارایی پیازکن میله ای نشان می دهد که در حالت جلوسوار، غیریکنواختی عمق کار به علت فقدان سامانه کنترل خود کار کشش در جلوی تراکتور در مقایسه با حالت عقب سوار، بیشتر است و احتمال وارد آمدن صدمات مکانیکی به سوخ ها را افزایش می دهد. در این حالت، درصد سوخ هایی که آسیب های مکانیکی سطحی به آن ها وارد می شود در حدود 8 درصد کل محصول برآورد شد. عدم فرمان پذیری مطلوب تراکتور و لغزش بالای چرخ های آن نیز از دیگر مشکلات استفاده از ماشین در حالت جلوسوار است. بنابراین، نصب پیازکن در عقب تراکتور و استفاده از دو عامل خاک ورز در جلوی چرخ های تراکتور برای کندن و ردیف کردن سوخ های قرار گرفته در جلوی چرخ ها تنها راه عملی در نظر گرفته شد. در این ترکیب، تامین یکنواختی عمق کار جویچه کن ها، که به صورت جلوسوار به تراکتور متصل می شوند، بدون وجود سامانه کنترل خودکار عمق برای نوع برگردان دار بسیار دشوار است و راننده به دفعات مجبور به تغییر وضعیت اهرم هیدرولیک برای برقراری یکنواختی در عمق کار کنار زن خواهد بود. در استفاده از این نوع کنار زن ضرورت وجود چنین سامانه ای اجتناب ناپذیر است. کنار زن نوع بشقابی بدون نیاز به سامانه کنترل خودکار هیدرولیکی قابلیت کار در عمق یکنواخت را داراست و فرمان پذیری و لغزش چرخ های تراکتور را نیز در حد قابل قبول تامین می کند. مقایسه این دو نوع کنار زن در برداشت محصول نشان می دهد که از نظر سهولت کاربری و آسیب های سطحی وارد بر سوخ ها نیز نوع بشقابی بر نوع برگردان دار برتری دارد، اما لبه برنده آن در محل ورود به خاک حدود 4 درصد از سوخ ها را در الگوی پخشی برش می دهد. در صورت تغییر الگوی کشت از پخشی به خطی متراکم، می توان با استفاده از جویچه کن بشقابی سوخ های محل عبور چرخ ها را کند و به نوار بین آن ها هدایت کرد.
    کلیدواژگان: برداشت پیاز، پیازکن، پیازکن میله ای، علف کن میله ای
|
  • A. R. Tavakoli* Page 1
    Water harvesting in agriculture mobilizes rainwater in a catchment area (usually non-productive) to benefit growing plants in a target area. This brings water available to the target area closer to crop water requirements so that economical agricultural production can be achieved, improving rainwater productivity. To investigate micro-catchment water harvesting (MCWH), a field experiment was conducted from 2000 to 2006 in East Azarbaijan in northern Iran using a split-split plot factorial design with five replications. Thetreatments comprised two MCWH patterns (small basins and semi-circular bunds); three catchments sizes of 25 m2 (5×5, R = 2 m), 49 m2 (7×7, R = 2.85 m) and 81 m2 (9×9, R = 3.7 m); three runoff area treatments (natural; cleaned and smoothed; cleaned, wetted and compacted); and two-infiltration areas (natural, soil mixed with polymer at 1 kg/tree) for two new almond varieties. Agronomic characteristics, product growth, threshold runoff and crop yield estimates were examined. The results were compared with farmed fields (traditional and irrigated) and showed that the tree survival rate was about 35%-55% for irrigated farmed fields and 100% for the MCWH site. The use of a polymer had no significant effect on water retention. Although a small basin (9×9) and runoff area that were compacted using a polymer gave better results for the survival, growth and productivity of almonds, a small basin (7×7) compacted without a polymer isrecommended based on the economic analysis. Threshold runoff was 2.5-3.5, 3.5-4.5 and 4.5-5.5 mm for the natural, cleaned and smoothed, and cleaned, wetted and compacted conditions, respectively. During the 2006 season, the fruit yield was estimated to be 3 kg/tree, totaling 612 kg/ha for the recommended treatment. For the farm fields, the optimal treatment combined required at least 1-2 irrigations during the summer.
    Keywords: Almond, Dryland farming, Evaporation, Rain, Rain water, Threshold runoff, Water harvesting
  • A. H. Ansaripour, K. Ebrahimi, M. H. Omid Page 31

    The self-purification capacity of rivers is a function of time, space, nature, intensity of the pollution load and the condition of the river bed. Evaluating a river self-purification rate requires determination of the dissolved oxygen levels. The level of pollution and oxygen shortages at critical points along the river should be investigated. In the other words, the estimation of river contaminants is based on the selfpurification capacity. The Streeter-Phelps method is a well-known approach for evaluating the level of dissolved oxygen in a river and it can be restricted to ignore advection and dispersion terms. It is possibleto model the self-purification process knowing the aquatic parameters and pollutants. In this paper, the basic Streeter-Phelps equation has been analytically solved. Advection and dispersion terms have been included in the equation to increase the accuracy of the predictions. The new equation was then modeled using FTCS, Upstream, Lax & Wendroff, and QUICKEST numerical methods. A 2 km section of the Pasikhan River was chosen for field testing and the required water samples were taken and lab tested forDO, BOD5, NO3 and PO4. The analytical and numerical results for predicting dissolved oxygen were compared with the field data. The results showed that all numerical predictions were in good agreement with the measured data, but the Upstream method showed the best results. Furthermore, the results indicated that the numerical methods performed better than the Streeter-Phelps base model. This may have been caused by the addition of the advection and dispersion terms to the Streeter-Phelps base model.

    Keywords: Dissolved oxygen, Mathematical model, Numerical methods, Pasikhan River, Self-purification, Streeter-Phelps model
  • A. Latifi Page 43
    Three varieties of Iranian rice were evaluated in the paddy (Tarom, Khazar, Fajr) for the cooking, textural, and pasting physicochemical properties during 18 months of storage under ordinary conditions. Testing was done for were amylose, cooking time, elongation, water uptake, and solid loss. A texture analyzer and Rapid Visco Analyzer were employed to determine hardness and pasting properties. All experiments were repeated every three months for 18 months and in three replications. Amylase was determined only for the first month. Solid loss decreased significantly over the 18 month for all varieties. The hardness of the cooked rice increased for all varieties, but was only significant for Khazar. The most significant change in the pasting properties was that the peak viscosity increased initially there was decreased. There was an initial increase in breakage followed by a decrease. In Tarom and Khazar varieties, the setback initially increased and then decreased and, in Fajr, it was initially constant and then decreased.
    Keywords: Cooking, Pasting properties, Physicochemical properties, Rice storage, Textural
  • O. Taki*, A. Asadi Page 93
    Corresponding Author: Academic member, Agricultural Engineering Reaserch Department, Isfahan Agricultural Research Center, Isfahan, Iran. P. O. Box: 81785-199. E-mail: orangtaki@yahoo.com Received: 11 June 2012, Accepted: 29 December 2012In Iran, onion plants are currently broadcast over the majority of onion fields and weeding and harvesting are done manually by seasonal workers. At harvest time, 40 worker-days are required to onion dig just one hectare. This cost could be saved if the operation could be carried out by machine. Rear-mounted diggers can only be implemented if 40 cm spacing between rows is allowed for each tractor wheel, which results in a 20% decrease in yield. This research evaluated the feasibility of using front-mounted implements to digrows of crop bulbs of the same width as the tractor and to dig only two narrow bands in front of the tractorwheels. Treatments included installing a rod weeder (rod digger) with attached wind rowers in front of the tractor and a rod-digger at the rear of the tractor. Furrowers were attached in front to dig bulbs located in front of the tractor wheels. The feasibility of the treatment applications was evaluated in preliminary field tests where machine performance indices were measured. The effect of machinery treatments and leaftopping before digging on loss and mechanical damage were tested in a typical onion farm in Isfahan province. The results showed that the working depth of the rod digger installed in front of the tractor without a draft control system was not consistent and damaged 8% of bulbs mechanically. Moreover, insufficient maneuverability of the tractor and a percentage of slippage of the drive wheels were other restrictions to application of the front-mounted rod digger. Connecting the rod digger to the rear linkage of the tractor and using two furrowers in front of the tractor wheels was the only configuration for use of such implements in densely planted onions. In this configuration, using foreword tines like moldboard furrowers in front of the tractor was not easy without the use of a draft control system because of the non-uniformity of the working depth. Disk plows worked at a relatively uniform depth without the need for a draft controller; slippage and maneuverability of the tractor were also satisfactory. A comparison of the two furrowers in front of the tractor showed that the disk-type furrower caused less loss to the outer layer of the onion bulbs. The drawback to this type was a 4% loss from cut bulbs that emerged in front of the vertical cutting edge of the disk. If just a 20 cm space is provided on the either side of the planted band, a disk furrower attached in front and a rod digger in the rear of a tractor is the recommendable configuration for onion digging under the tested conditions.
    Keywords: Onion digger, Onion harvesting, Rod onion digger, Rod weeder